اندر مقوله ی اکس

مسئله‌ی همسر/دوست/پارتنر قبلی تا وقتی که به طور شخصی درگیرش نشوید هیچ به چشم نمی‌آید و از اینکه بعضی‌ها چرا انقدر درگیرش هستند جا می‌خورید. آدم با خودش می‌اندیشد خب کسی که مناسب یک ارتباط خوب و سالم نبوده بعدها هم تاثیر چندانی در زندگی نخواهد گذاشت.

اما وقتی تمام درگیری‌های شخصی و بین فردی‌تان، تمام تلخی‌ها، تمام مشکلاتی که آنقدر زیاد شده بودند که شما را به جدایی کشاندند طی زمان رنگ می‌بازند و خاطرات شیرین و احساسات خوب قبلی رفته رفته دوباره زنده می‌شوند شما می‌مانید و مسئله‌ی آدم قبلی زندگیتان (یا به قولی اکس-فیلان). حالا اگر این بهم خوردن مسالمت آمیزتر باشد و خاطرات بدی از آن باقی نمانده باشد مشکل بدتر از این هم خواهد بود. و اگر در حال حاضر در رابطه‌ی دیگری باشید مسئله باز هم چند برابر می‌شود.

بعد درگیر می‌شوید و می‌بینید با اینکه تا پیش از این به نظرتان می‌آمد افراد بیش از حد لازم به این نکته پرداخته‌اند، درحقیقت هیچ کجا هیچ کسی راهنمایی چندان کارآمدی در این باره بر جا نگذاشته است. نه در مورد نحوه‌ی برقراری ارتباط شما در این حین با شخص خودتان و حس‌های شخصیتان (مثل حس عشق دوباره، حس پشیمانی از بهم زدن رابطه، حس عطش به بازگشتن به رابطه، در عین حال حس بدتان از دوباره تکرار کردن اشتباه، حس عشق و علاقه‌تان به فرد فعلی، و ...)؛ ارتباطتان با شریک فعلی‌تان (اینکه مسئله را بگویید یا خیر و تا چه حدش را بگویید، اینکه چه کنید ارتباطتان سرد نشود یا سردی ش را بپذیرید، اینکه حس خیانت به شریک فعلیتان دارید یا خیر، و ..)؛ و اگر هنوز در موقعیت‌های بیرونی با پارتنر سابقتان در ارتباطید نوع برخورد مناسب با او.


ده نشانه‌ی یک رابطه‌ی دچار بدرفتاری (سواستفاده) عاطفی



شما را از دوستان و خانواده‌تان جدا می‌کند

همسرانی که به لحاظ عاطفی بدرفتاری می‌کنند، شما را کامل برای خود می‌خواهند و در این راه تلاش می‌کنند. آن‌ها درک نمی‌کنند که شما خارج از این رابطه هم زندگی‌ای دارید که شامل خانواده و دوستانتان می‌شود. در ارتباط بودن با دیگران کاملا سالم و طبیعی‌ست، بنابراین اگر پارتنر شما، شما را از داشتن چنین روابطی منع می‌کند، این می‌تواند نشانه‌ای از یک رابطه آسیب‌زننده عاطفی باشد.


هتاکی و خشونت زبانی

اگر یک نفر شما را با اسامی توهین‌آمیز صدا می‌کند، حتی اگر می‌گوید شوخی می‌کند، منظور او آزار رساندن به شماست.

سواستفاده‌گر، گاهی اوقات خود را در لوای سرزنش کردن شما، گفتن اینکه شما باید روشن شوید، یا اینکه شما زیادی حساسید پنهان می‌کنند. شما زیادی حساس نیستید. بلکه در دل خود احساس می‌کنید این رفتار درست با شما نیست. این یکی از شیوه‌های سواستفاده‌گرهاست که به شما القا کنند این رفتار طبیعی‌ست و مشکل از شماست.



دیگران را برای مشکلات خودش سرزنش می‌کند

اگر طرف مقابل شما همیشه کسی دیگر از جمله شما را سرزنش می‌کند، این نشانه بدی‌ست. اگر او عصبانیت، خشونت و یا حمله زبانی می‌کند، ممکن است بگوید این به خاطر شماست. این نشانه یک رابطه ناسالم است که پارتنر شما هیچ‌گاه مسئولیت کارها و مقصر بودنش را قبول نمی‌کند.



استفاده از الکل و مواد

همه معتادان لزوما به مواد یا الکل معتاد نیستند ولی بسیاری از آنان هستند. اعتیاد می‌تواند به رفتار متغیر و دمدمی‌مزاجی منجر شود. اعتیاد ممکن است دروازه‌ای به بدرفتاری عاطفی و رابطه ناسالم باشد.


القای ترس

اگر در کنار پارتنر یا نامزدتان احساس ترس دارید، یک جای کار به شدت مشکل دارد. سواستفاده کننده‌ها ممکن است تلاش کنند شما را با خشونت، سلطه، یا تاکتیک‌های قدرتی بترسانند. مثلا آگاهانه شما را در موقعیت خطرناک قرار دهند، یا اینکه سلاح نشانتان دهند و به نوعی به شما القا کنند که از اینکه از آن استفاده کنند ترسی ندارند.


مجازات شما به خاطر گذر زمان بدون او

این حالت با تکنیک ایزوله کردن (اولین مورد این بحث) پیش می‌رود. سواستفاده‌گر شما را فقط برای خودش می‌خواهد. اگر شما بدون پارتنرتان جایی بروید یا کاری کنید، یا حتی اگر او با شما باشد اما دیگران هم آنجا باشند، یک سواستفاده‌گر احساسی، بعدا شما را مجازات خواهد کرد. او ممکن است داد بزند، توهین کند، تهدید کند یا حتی بدتر از این‌ها، و همه این‌ها فقط به خاطر اینکه شما اختصاصی به او نچسبیده‌اید.


از شما انتظار دارد مثل یک خدمتکار در خدمتش باشید

یک سواستفاده‌گر احساسی حس می‌کند در زندگی باید مانند یک شاهزاده با او رفتار شود و از شما می‌خواهد که یک خدمتکار راضی باشید. او از شما انتظار دارد که هر کاری انجام دهید و اصلا کمکی نمی‌کند.


شدیدا نسبت به شما حس حسادت دارد

یک رفتار برجسته سواستفاده‌گرها حسادت آن‌هاست. یک پارتنر یا نامزد سواستفاده‌گر معمولا نسبت به شما، بقیه مردم و حتی رویاها و اهداف شما حس حسادت دارد. حس حسادت و خشمشان حول چیزهای نامشهود شما مثل آرمان‌هایتان می‌گردد چون روی این جنبه‌های زندگیتان احساس کمبود کنترل می‌کنند.



شما را با احساسات خود کنترل می‌کند

یک سواستفاده‌گر کنترل‌گری جدی‌ست. ترشرویی و تهدید به ترک می‌کند و شما را به خاطر اینکه با ایده‌های او راجع به اینکه چیزها باید چگونه باشند همراه نمی‌شوید مجازات می‌کند. او تلاش می‌کند شما را برای اعمال اراده و آرزوی خودتان دچار احساس گناه و عذاب وجدان کند و ادعا می‌کند آنچه برای شما خوب است را انجام می‌دهد. سواستفاده‌گر ممکن است گاهی عقب‌نشینی و عذرخواهی کند و رفتار عاشقانه نشان دهد اما پشیمانی او زیاد دوام نمی‌آورد. وقتی حس کند شما برگشته‌اید دوباره شروع می‌کند!


فیزیکی می‌شود

اگر شما در یک رابطه اینچنینی واقع شده‌اید، احتمال زیادی وجود دارد که سرانجام قضایا به درگیری فیزیکی برسد. احتمال دارد اول سواستفاده‌گر موهایتان را بکشد، هولتان دهد یا آن‌قدر محکم بگیرد و چنگتان بزند که دچار کوفتگی و کبودی شوید. این‌ها ممکن است فقط اخطارهایی باشند که قضایا می‌توانند در آینده بدتر شوند.  یک پارتنر با خلق و خوی انفجاری که قبلا عکس‌العمل خشونت‌آمیز داشته (شکستن اشیا، مشت کوبیدن به دیوار، درگیری با دیگران)، احتمال دارد به شما آسیب فیزیکی بزند.


مردان و زنان هر دو ممکن است قربانیان بدرفتاری احساسی باشند

یادآوری این نکته مهم است که در حالی که تصور می‌شود بدرفتاری احساسی بیشتر توسط مردان در برابر زنان صورت می‌گیرد، زنان هم می‌توانند وقتی در رابطه‌ای هستند چنین بدرفتاری‌ای انجام دهند. در رابطه دو همجنس هم می‌تواند این بدرفتاری صورت گیرد. بدرفتاری احساسی در هیچ رابطه‌ای قابل پذیرش نیست.


-------------------

پی‌نوشت:

بدرفتاری و سواستفاده در این متن ترجمه واژه abuse است.

 

منبع



بکارت

1. دلم‌ می‌خواد همسر آینده‌م فقط با من بوده باشه و رابطه عاطفی‌ای رو قبل از من تجربه نکرده باشه. پس من هم الان با کسی همچین رابطه‌ای برقرار نمی‌کنم.


2. دلم نمی‌خواد وقتی ازدواج می‌کنم برای همسرم این سوال مطرح بشه که قبل از من با کسی بودی یا نه. با وجود اینکه گذشته‌م به خودم مربوطه، ولی دوست ندارم اون این فکر توی سرش باشه که من قبلا با کسی بودم.


3. برای من مهم نیست که همسر/پارتنرم قبل از من با کسی بوده یا نه. برای او هم نباید گذشته‌ی من مطرح باشه.


4. ترجیح می‌دم همسر/پارتنرم قبل از من رابطه‌هایی رو تجربه کرده باشه تا بهتر بدونه با من چطور رفتار کنه.


اگر از کسایی که معتقدن «مردها طبیعتشون فرق داره و حق دارن روابط زیادی (یا دست کم رابطه‌ای) داشته بوده باشن، اما زن همیشه باید خود رو فقط و فقط برای شوهرش بکر نگه داره» بگذریم، عقاید شاخصی که باقی می‌مونن چهار مورد بالا هستن. به نظرم این حرف‌ها منجر می‌شن به:


1. اصولا هیچ‌گونه رابطه جنسی نداشتن (تا قبل از ازدواج)

2. رابطه‌ای نیمه داشتن که بکارت در اون حفظ بشه.

3. رابطه‌ی کامل داشتن و عمل کردن پرده پیش از ازدواج.

4. رابطه‌ی کامل داشتن بدون هیچ‌گونه پنهان کردن از همسر/پارتنر در آینده.


مورد اول و آخر موضوع بحث این پست نیست. اما در موارد دوم و سوم چند سوال برای من پیش می‌آد:


اگر به عقیده‌ی کسی داشتن روابطی که لزوما همیشگی نیستن (اسم رابطه دائمی، یا رابطه‌ای با پیش‌‌فرض دائمی رو برای راحتی بذاریم ازدواج. چه به لحاظ قانونی ثبت شده باشه یا نه)، اشکالی نداره، و برای خودش این حق رو قائله که چنین روابطی داشته باشه، بین حفظ بکارت و ساختن بکارتی دروغین چه تفاوتی وجود داره؟ و این دروغ، انکار وجود خودش نیست؟ یعنی به صرف اینکه نمی‌خواد همسرش این دغدغه رو در ذهن خودش داشته باشه (که اگه براش تبدیل بشه به دغدغه به نوعی هم در رابطه وارد می‌شه)، که این فرد چه روابطی توی گذشته‌ش داشته، چنین انکار وجودی و در مرحله بعدی دروغ/پنهان‌کاری‌ای رو موجه می‌کنه؟


توی نظرخواهی یادداشت قبلی به نظر می‌اومد بیشتر افراد با فرض گرفتن اینکه کاری که در گذشته کردن در آینده روشن نمی‌شه و طرف مقابلشون در جریانش قرار نمی‌گیره، لزومی به گفتن موضوع نمی‌دیدن و یا گفتنش رو نادرست می‌دونستن. اما برای من سوال دیگه‌ای پیش می‌آد. این نگفتن، به معنی پنهان کردنه؟ یعنی اگر طرف مقابل بدونه، حق داره ناراحت بشه؟ حق داره ملامت بکنه یا هر رفتار سرزنش‌بار و منفی دیگه‌ای؟ و آیا یک نفر باید بار این پنهان‌کاری رو همیشه به دوش بکشه؟ توضیح ندادن به این معنی که اهمیتی نداره، مساویه با اینکه اگر طرف مقابل به نوعی فهمید هم تبعات خاصی نداشته باشه. یعنی اون این پیش‌فرض رو نداشته باشه که این فرد کسی جز همینیه که واقعا بوده. به این معنی که منِ نوعی هیچ‌وقت نباید با خودم فکر کنم «نکنه بفهمه...!»

بعضی از جواب‌ها برای من روشن نمی‌کنن که آیا به نظرتون باید یک بکارت دروغین رو حفظ کرد که سوالی پیش نیاد؟

شاید بهتر بود سوال اینطور مطرح می‌شد که اگر پارتنر یا همسر شما از شما راجع به گذشته‌تون بپرسه، اولا چقدر بهش این حق رو می‌دید، ثانیا چطور جوابش رو می‌دین.


-----------------------

پ.ن1: راجع به بکارت، دیدگاه‌ها در فرهنگ‌های مختلف به این موضوع و سایر مسائل مرتبط در ویکی پدیای فارسی و انگلیسی می‌تونید بیشتر بخونید.

پ.ن2: یک پیش‌فرضی که از نظرات پست قبل برداشت کردم این بود که شخص در گذشته کاری کرده که ازش پشیمونه و به نظرش می‌آد اشتباه بوده. چرا باید چنین پیش‌فرضی برای هر رابطه قبلی وجود داشته باشه؟ من شخصا تصور می‌کنم اگه نه همه‌ی روابط، دست کم بیشتر اون‌ها تجربه‌های مهمی توی زندگی می‌شن. نهایتش اینه که بعضی‌ها آسیبی که می‌زنن در مقابل دستاوردی که دارن نمی‌صرفه که این هم بیشتر به نحوه دیدگاه خود شخص و چطوری تجربه‌اندوزی کردنش برمی‌گرده.

اما به هر حال دلیلی نمی‌بینم برای اینکه اگر رابطه‌ای موقت بوده و حالا تمام شده، یک گذشته‌ی سیاهی رو ساخته که باید از اذهان پاک بشه!

نظرخواهی 1


به نظر شما


ما تا چه حد اجازه و حق داریم در گذشته‌ی عاطفی، جنسی و مسائلی از این دستِ همسر و یا پارتنر (دائمی یا موقت) خود کنکاش کنیم؟



پنج راه بالا بردن هوش عاطفی (2)


4. توانایی اظهار سریع وبیان احساسات دشوار، هنگاهی که لازم است

"این که چه کسی هستیم نیازمند این است که بتوانیم صریحا در مورد چیزهایی که برای ما مهم است صحبت کنیم، در مورد جایگاهمان در مسائل مهم احساسی موضع شفافی اتخاذ کنیم و اینکه محدودیت‌هایی را که در یک رابطه برای ما قابل قبول و قابل تحمل است، مشخص کنیم."

-هریت لرنر

 

زمان هایی در طول زندگی ما وجود دارد که مهم است ما مرزهایمان را به طور مناسبی مشخص کنیم، بنابراین  مردم می‌دانند که ما کجا ایستاده‌ایم و حد و حدودمان چیست. این می‌تواند شامل تمرینی برای  حق ما در مخالفت کردنمان باشد (بدون اینکه ناخوشایند باشد)، : بگوییم "نه" بدون اینکه احساس گناه کنیم، اولویت‌های خودمان را عملی کنیم، برای چیزی که می‌پردازیم چیزی بگیریم، و از خودمان در برابر سختی و ناراحتی حمایت کنیم.

 

یک روش برای زمانی که نیاز داریم که احساسات دشوار خود را بیان کنیم تکنیک XYZ است. من احساس X  دارم وقتی تو عمل Y را در موقعیت Z انجام می‌دهی.

من قویا اعتقاد دارم که همراهانم باید  مرا به اندازه  سهم خودم  بشناسند.

مناحساس ناراحتی میکنموقتی تو از من انتظار داری بیش از اولویت‌های خودم به تو کمک کنم

من احساس ناامیدی میکنم وقتی تو از کاری را که گفته ای انجام میدهی انجام نمیدهی.

مناحساس بیهودگی میکنموقتی تو به جدی نگرفتن سرمایه‌های ما ادامه می‌دهی

احساسات من جریحه دار شدوقتی تو دیشب زمان شام مرا مسخره کردی

 

از جمله هایی که با "تو" شروع می‌شود و در ادامه طرف مقابل را متهم یا قضاوت میکند پرهیز کنید ، مثل "تو... هستی"، "تو باید..."، "تو نیاز داری که..."

زبانی که از چنین دستورالعملی پیروی می‌کند شنونده را در موضع دفاع قرار می‌دهد و باعث می‌شود او با دید بسته‌تری به حرفهایی که باید بگویی گوش کند

 

برای راهنمایی بیشتر در مورد نحوه ارتباط در روابط دشوار، مقالات زیر را ببیند.

Are You a Poor Communicator? How to Improve

Seven Ways to Say “No” and Keep Good Relations.

 

5. توانایی بیان احساسات صمیمی در یک رابطه شخصی نزدیک.

 

"ما در پناه هم زندگی می‌کنیم"

-گفتار سلتی

 

توانایی بیان موثر، پیشنهاد ارزشند و احساس عشق در حمایت و نگهداری از رابطه‌های شخصی نزدیک، ضروری است. در این مورد، "موثر" یعنی به اشتراک گذاشتن احساسات صمیمی با کسی در یک رابطه مناسب، به شیوه‌ای قوی و مفید و توانایی پاسخگویی مثبت، هنگاهی که شخص دیگر به همان ترتیب ‌کند.

 

قلب آدمی می‌پژمرد اگر به قلب دیگری پاسخ ندهد

-پرل باک

 

دکترروانشناس جان گاتمن به ابراز احساسات صمیمی "دعوت کردن" نام می‌دهد. دعوت کردن می‌تواند هر روش ارتباط مثبت بین دو نفر که اشتیاق زیاد به ارتباط نزدیک با هم دارند باشد. برای مثال:

دعوت زبانی: "حالت چطوره؟"، "چه احساسی داری؟"، "دوستت دارم"، "ازت ممنونم"،"من این مدل حرف زدنمان را دوست دارم"، "خوشحالم که این زمان را با هم گذراندیم"، "تو دوست خوبی هستی"، "متاسفم."

دعوت با زبان بدن: ارتباط چشمی مثبت، درآغوش کشیدن، لبخند زدن، نوازش آرنج، دست گذاشتن روی شانه.

دعوت رفتاری: پیشنهاد غذا یا نوشیدنی، کارت شخصی، هدیه‌ای فکر شده، لطف مورد نیاز.

شنیدن همدلانه: درگیر شدن در فعالیت‌های مشترک که یک پیوند نزدیک‌تری ایجاد می‌کند.

 

برای اطلاعات بیشتر در مورد عشق و صمیمیت ببنید:

Irresistible and Funny Quotes About Love to Brighten Your Day

 

تحقیقات دکتر گاتمن نشان می‌دهد که رابطه سالم و نزدیک با یکدیگر به صورت طولانی یا کوتاه، بالای صدها بار در روز پیشنهاد می‌شود. کلمات و اشارات می‌تواند یک میلیون نوع داشته باشد، هر کدام از آنها در اصل می‌گوید، "من دلواپس تو هستم"، "من می‌خواهم با تو در ارتباط باشم" و "تو در زندگی من مهم هستی." دعوت پیوسته و استوار در حفظ و مراقبت و توسعه روابط شخصی و نزدیک، بسیار مهم است .این ویتامین عشق است.

 

"هنگامی که کسی تو را دوست دارد، شیوه‌ای که اسم تو را صدا می‌زند متفاوت است. تو می‌دانی که اسم تو در دهان او امن است."

-بیلی، چهار ساله، تعریف عشق، گزارش شده در اینترنت

 

اگر این مقاله را مفید بافتید، لطفا آنرا با کسانی که برای شما مهم اند به اشتراک بگذارید. قدرتی در اراده خوب است که طنین می‌اندازد.

پنج راه بالا بردن هوش عاطفی (1)

 

 

 

نود درصد کسانی که عملکرد خوبی دارند از EQ بالایی برخوردارند.

منتشر شده در 25ژانویه 2012 توسط  Preston Ni, M.S.B.Aدر Communication Success

 

هوش عاطفی (EQ یا EI) به توانایی فهم، مدیریت و بروز موثر احساسات یک فرد گفته می‌شود. و همچنن تعامل و  حرکت موفقیت آمیز با دیگران.

بنابر  Talent Smart، 90درصد کسانی که در محل کار خود عملکرد خوبی دارند، از EQ بالایی برخوردارند، در حالی که 80% کسانی که عملکردشان ضعیف است، EQ پایینی دارند. هوش عاطفی در شکل‌گیری، پیشرفت، نگهداری و بالا بردن روابط نزدیک شخصی به شدت کاربردی‌ست. برعکس IQ که در طول زندگی تغییر قابل توجهی نمی‌کند، EQی ما می‌تواند با تلاش ما برای یاد گرفتن و رشد کردن، افزایش پیدا کند. 

در ادامه 5 راه افزایش هوش عاطفی آمده است:

 

1. توانایی مواجه شدن با احساسات منفی


"ما همان چیزی می‌شویم که در طول روز به آن فکر می‌کنیم."

- رالف والدو امرسون

شاید هیچ جنبه‌ای از EQ مهم‌تر از جنبه مدیریت موثر احساسات منفی خودمان نباشد. به طوری که نتوانند ما را در خود غرق کنند یا اینکه قضاوتمان را تحت تاثیر قرار دهند. در راستای تغییر نوع احساساتمان در برخورد با یک موقعیت، باید اول نوع تفکرمان به آن را تغییر دهیم. Neuro-psychiatrist، دکتر دانیل امن، یک راه ساده برای تمرین طراحی کرده به نام «ANT-تراپی- کشتن تفکرات خودبه‌خودی منفی»، که کمک می‌کند تا تجربیات منفی‌مان را بررسی کنیم و احساسات منفی مرتبط با آن‌ها را کاهش دهیم. در این ویدیو دکتر امن، ANT- تراپی را توضیح می‌دهد. www.youtube.com/watch?v=7SGDnL1j7lw))

 

2.توانایی آرام و خونسرد ماندن زیر فشار


"مشکل از دهان می‌آید." (ضرب‌المثل چینی)

بیشتر ما سطح‌هایی از استرس را در زندگی تجربه می‌کنیم. چگونگی رفتار کردن در شرایط پراسترس، تفاوت بین فرد فعال و منفعل، و با‌وقار در مقابل عصبی را می‌سازد . تحت فشار، مهم‌ترین چیزی که باید در ذهن خود داشته باشیم این است که خونسرد بمانیم. چند راه حل فوری:

الف. اگر شما از دست کسی عصبانی یا ناراحت هستید، قبل از آنکه چیزی بگویید که بعدا پشیمان شوید، یک نفس عمیق بکشید و آرام تا ده بشمرید. در بیشتر موارد، در مدت زمانی که طول می‌کشد تا به ده برسید، راه حل بهتری برای برخورد با موضوع به ذهنتان رسیده که به وسیله آن بتوانید مشکل را به جای اینکه پیچیده‌تر کنید، حلش کنید. اگر هنوز بعد از شمردن تا 10 ناراحت و عصبی هستید، در صورت امکان زمانی را به دور از مشکل طی کنید، و بعد از اینکه آرام شدید دوباره با مساله روبرو شوید.

 

ب.اگر عصبی و مضطرب هستید، صورتتان را با آب سرد بشویید و کمی هوای تازه بخورید. هوای خنک می‌تواند به کاهش سطح استرس کمک کند. از نوشیدنی‌های کافئین‌دار پرهیز کنید که باعث تحریک بیشتر حالت عصبی شما می‌شود.

 

ج. اگر احساس ترس، افسردگی یا دلسردی می‌کنید، تمرینات ایروبیک زیاد انجام دهید. به خودتان انرژی دهید. راهی که ما از بدنمان استفاده می‌کنیم تاثیر زیادی رو احساسات ما دارد.  همان طور که می‌گویند: حرکت، احساسات را اداره می‌کند. وقتی شما زنده بودن و قدرت بدنتان را حس می‌کنید، اعتماد به نفس‌تان هم افزایش پیدا می‌کند.

 

د. اگر احساس دستپاچگی، مغشوش و گیج بودن و درگیری زیاد می‌کنید، بروید بیرون و ذهنتان را آزاد کنید. بروید به طبیعیت و خودتان را در احاطه رنگ‌های آبی و سبز که تاثیر آرامش‌بخش دارند، قرار دهید. چشم‌انداز وسیعی پیدا کنید و به دوردست‌ها نگاه کنید. قدم بزنید، نفس‌های عمیق بکشید، ذهنتان را خالی کنید. بعد با دید تازه‌ای برگردید.

برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می‌توانید مقالات زیر را بخوانید.

Eight Keys to Life Hardiness and Resiliency

How to Be Ultra Productive — 10 Tips for Mastering Your Time Now.

 

3. توانایی فهم نشانه‌های اجتماعی


"ما چیزها را آن‌طور که هستند نمی‌بینیم، آن طوری می‌بینیم که ما هستیم."

- آنایس نین


کسانی که EQ بالایی دارند، در توانایی درک و تفسیر احساسات، رفتارها و بروزات زبانی دیگران دقیق‌تر هستند. آن‌ها همچنین می‌دانند چطور به طور موثر قصد و هدف خود را روشن کنند. چند نکته برای افزایش دقت و درستی خوانش و فهم نشانه‌های اجتماعی: (بر اساس متنی از Ronald Adler و Russell Proctor II)

الف. وقتی یک بروز از کسی که به طور کامل نمی‌فهمیم می‌بینیم، باید قبل از نتیجه‌گیری قطعی، حداقل دو فرض در تفسیر رفتار او در نظر بگیریم. مثلا ممکن است من بخواهم تصور کنم دوستم جواب تلفن‌های من را نمی‌دهد چون می‌خواهد مرا نادیده بگیرد، یا اینکه می‌توانم احتمال اینکه سرش خیلی شلوغ است را هم در نظر بگیرم. وقتی ما از شخصی کردن رفتارهای دیگران پرهیز کنیم، می‌توانیم رفتارها و بروزات آن‌ها را عینی‌تر و معقول‌تر تفسیر کنیم. آدم‌ها کاری که می‌کنند را بیشتر به خاطر خودشان می‌کنند تا به خاطر ما. گسترده کردن دیدگاهمان نسبت به موقعیت‌ها، می‌تواند احتمال سوتفاهم را کاهش دهد.


"A negative look from someone else may mean nothing more than they're constipated"

- Daniel Amen

 

ب. وقتی لازم است، دنبال شفاف کردن موضوع باشید. اگر لازم می‌بینید، از طرف مقابلتان توضیحی بخواهید که چرا او دارد آن طور رفتار می‌کند. سوال‌های باز بپرسید مثل اینکه: "من کنجکاوم بدانم، می‌توانی بگویی چرا..." و از متهم کردن و قضاوت کردن پرهیز کنید. کلمات او را، با رفتار و زبان بدنش مقایسه کنید که متناسب باشد.

 

(ادامه دارد...)