مهارت‌های ارتباط *

 

 

ما به تصور دیگران از خودمان، چه شخصی و چه اجتماعی، اهمیت می‌دهیم. برای به دست آوردن عشق، سرمایه‌گذاری و فداکاری می‌کنیم. دلمان می‌خواهد خوب فهمیده شویم و توسط کسی که برایمان معنی خاصی دارد مورد محبت واقع شویم. موفقیت و شکست اجتماعی‌مان، روی شناخت و دیدی که به خودمان داریم تاثیر به سزایی دارد. خوب یا بد، رابطه‌مان با دیگران قسمت عمده زندگی‌مان را می‌سازد.

برای چند دهه، موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه میشیگان، مطالعات سالانه خود در زمینه کیفیت زندگی آمریکایی‌ها را منتشر می‌کرد. چه چیزی ما را شاد می‌کند؟ برای مدت‌های طولانی، اولویت‌ها در پاسخ به این سوال ثروت، درآمد و موقعیت اجتماعی بود.

اما اوایل دهه 80، الگویی متفاوت شکل گرفت. سطح زندگی، حالا در ابتدا، به عنوان محصول کیفیت رابطه یک نفر در نظر گرفته می‌شود: وضعیت تاهل، ثبات خانوادگی و نزدیکی به دیگران.

 

مهارت‌های رابطه، به صورت ذاتی و طبیعی به دست نمی‌آیند، اما قابل یادگیری‌اند.

شناخت نیاز آدم‌ها – یا یک شخص خاص- در زندگیتان، قطعا اولین قدم برای پاسخگویی به آن نیاز است. ولی این تنها اولین قدم است. دقیقا چه کار می‌کنید تا این نیاز را پاسخگو باشید؟ شانس ممکن است کمک کند. اما قطعا مهارت‌ها کمی بهتر هستند! گاهی اوقات شانس در خانه‌تان را می‌زند، اما در سایر موارد، شما باید بروید بیرون و آن را از خیابان بکشید! منتظر اینکه شانس بیاورید نمانید. به جایش، از مهارت‌هایتان استفاده کنید تا به دیگران نزدیک شوید.

متاسفانه مهارت‌های ایجاد روابط به صورت طبیعی به دست نمی‌آیند. هر چقدر هم که ما به روابط در زندگی‌مان نیاز داشته باشیم، به صورت اتوماتیک و خودکار، در شروع یا نگه داشتن رابطه با دیگران قوی نیستیم. برای برخی از ما، ممکن است غریزه ابتدایی‌مان باعث شود که کسی را که بیش از همه می‌خواهیم عقب برانیم. بعضی دیگر ممکن است آن‌قدر برای نزدیک شدن فشار بیاورند یا عجله کنند، که باعث شود عشقشان از آن‌ها رانده شود.

انتخاب در اولین روابط نزدیک ما نقشی ندارد. با متولد شدن در یک خانواده، شما باید یاد بگیرید که خودتان را با افراد آن خانواده تطبیق دهید و آن‌ها خودشان را با شما تطبیق دهند. همان طور که می‌گویند، شما می‌توانید دوستانتان را انتخاب کنید، اما نمی‌توانید خانواده‌تان را انتخاب کنید. این شاید یک آسایش خاطر باشد: اعضای یک خانواده همدیگر را انتخاب نمی‌کنند، اما در مقابل، معمولا همدیگر را پس هم نمی‌زنند. روابطی که انتخاب ما در آن‌ها نقش دارد، مثل دوستی و ازدواج، نیاز دارد ما نیازهایمان را بشناسیم، از مهارت‌هایمان استفاده کنیم و کمی ریسک کنیم.

شما در ایجاد رابطه چطور هستید؟ هوش و توانایی ذهنی، با تست آی کیو سنجش می‌شود. مهارت‌های اجتماعی به همان اهمیت هوش در زندگیمان هستند و حتی شاید بیشتر. و مانند هر مجموعه مهارت دیگری، مهارت در روابط هم قابل یادگیری هستند.

 

آزمون سنجش  RQ

به سوال‌های زیر به این ترتیب نمره دهید: از برای من خیلی سخت است:(1) تا برای من خیلی آسان است:(5). امتیاز نهایی شما جمع امتیازهایی‌ست که به هر سوال داده‌اید.


1.     مکالمه و برقراری ارتباط با غریبه‌ها در یک موقعیت اجتماعی مثل یک مهمانی

2.     نشان دادن میل و اشتیاقم به کسی که به نظرم جذاب آمده

3.     رد کردن کسی که به نظرم جذاب نیامده با مهربانی اما صادقانه

4.     گفتن اطلاعات شخصی راجع به خودم به کسی که به نظرم مناسب است

5.     با دقت گوش دادن به کسی که دارد راجع به خودش صحبت می‌کند

مثل هر تکنیک گزارش شخصی دیگر، امتیاز شما در این آزمون، رتبه‌ای‌ست که شما به خودتان داده‌اید. گزارش‌های شخصی چیز جدیدی به شما نمی‌گویند که پیش از این نمی‌دانسته‌اید. فقط می‌توانند کمکتان کنند که آنچه را می‌دانسته‌اید به گونه‌ای دسته‌بندی کنید که بتوانید خودتان را بهتر بشناسید. در این مورد، هر چه امتیاز شما از حداکثر مقدار 25 کمتر باشد، یعنی شما خودتان را در میزان پایین‌تری از توانایی برقراری ارتباط و در کانون توجه بودن می‌دانید. سوال‌ها کمک می‌کنند تا بعضی از مهارت‌های پایه‌ای ارتباطات را بیاموزیم:


1.     توانایی برقراری ارتباط و گفتگو با غریبه‌ها، نه تنها به شما کمک می‌کند که از خودتان بیشتر لذت ببرید، بلکه همچنین دایره اجتماعی شما را گسترده کرده و به شما امکان ارتباطات بیشتری می‌دهد.

2.     افراد معمولا شکایت دارند که پیدا کردن کسی که خوششان بیاید سخت است.— اما پیدا کردن او اگر نتوانید هیچ کاری انجام دهید فایده‌ای ندارد. بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه واقع شوند. توانایی ابراز علاقه، چه عاطفی چه افلاطونی**، دست کم امکان ارتباطات بعدی را فراهم می‌کند. نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود:  چیزی نگفتن و ریسک نکردن، یعنی به کل از دست دادن این شانس.

3.     اگر از هر کسی که از شما خوشش می‌آید خوشتان می‌آمد خیلی خوب می‌شد، اما همیشه اینطور نیست. فرض کنید کسی به شما علاقه دارد اما شما متقابلا این احساس را به او ندارید. اگر نمی‌خواهید طرف مقابل به اشتباه بیفتد و از رفتارتان برداشت اشتباهی داشته باشد، یا حتی ساده‌تر از آن نمی‌خواهید وقتتان را "تلف" کنید، باید این را بگویید. به همان شیوه مدنی اما واضحی که خودتان می‌خواهید. هیچ کس دلش نمی‌خواهد خبر بدی بشنود، اما شنیدن عدم علاقه و میل در اوایل یک دوستی آن‌قدرها هم بد نیست. و گفتن حقیقت (با مهربانی)، باعث می‌شود که مجبور نباشید چیزی را که گفته‌اید به خاطر بسپارید. به عبارت دیگر اگر آنچه که می‌خواهید بگویید این است که «ببخشید من واقعا علاقه‌ای ندارم» همین را بگویید، نه اینکه بگویید «من این هفته واقعا سرم شلوغ است» و بعدی و بعدی...

4.     کاری که دو نفر در یک ارتباط انجام می‌دهند، در هر ارتباطی، گفتگو و رابطه است. در بعضی روابط، ارتباط‌ها فقط کمی نزدیک می‌شود و همان‌جا باقی می‌ماند. ولی در روابط خیلی نزدیک، گفتگو‌ها و کارها، از سطح بحث‌های سرسری و کلی، به سطوح شخصی می‌رسد. شما نمی‌توانید فقط در مورد ورزش و آب و هوا حرف بزنید و انتظار صمیمیت داشته باشید. هر چه به لحاظ شخصی برای یکدیگر بیشتر آشکار شوید، احساس شریک بودنتان راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شود. اما چیزهای خوب کل ماجرا نیستند. چیزهای بد و زشت هم همین‌طور. و آماده باشید که در پاسخ آن‌ها را بشنوید و نشان دهید که می‌پذیرید و قابل اعتمادید.

5.     فقط نصف ارتباط حرف زدن است، نصف دیگر شنیدن است. حتی اگر شما گوینده خوبی نیستید، (زیاد اهل صحبت نیستید)، با شنیدن می‌توانید همراه پیدا کنید. لازمه چنین چیزی، نه تنها گوش شنوا و عدم قطع حرف طرف مقابل است، که علاوه بر آن، حرکات بدن و ارتباط چشمی که نشان از اشتیاق و یکدلی دارد هم لازم هست. خوب گوش دادن آسان نیست. خیلی از کسانی که به اشتباه خودشان را "تنها" توصیف می‌کنند، تصور می‌کنند کلید روابط اجتماعی در شروع مکالمه و شکستن یخ اولیه گفتگوست. در حقیقت، با نشان دادن اشتیاق حتی با کلمات بی‌اهمیت و پرسیدن سوالاتی که نشان‌دهنده علاقه شما به شنیدن باشد، شما تاثیر بهتری می‌گذارید و ارتباط هوشمندانه‌تری برقرار می‌کنید.

 

------------------------

(*): این پست ترجمه‌ای‌ست از مطلب relationship skills.

(**): عشق افلاطونی معمولأ به رابطه‌ای عاطفی امّا بدون روابط جنسی میان دو نفر گفته می‌شود. این اصطلاح به تعریف افلاطون از عشق در کتاب ضیافت اشاره دارد. (از ویکی پدیا)

مقدمه


اصولا نسلی که ما باشیم، این روزها نسل معلقی محسوب می‌شود. این تعلیق را شاید خودمان هم خیلی خوب حس کنیم. ما بین دنیایی سنتی، دنیایی مدرن، دنیایی نیمه سنتی، دنیایی پسا‌مدرن و هزار دنیای دیگر دست و پا می‌زنیم و هنوز خودمان هم به درستی نمی‌دانیم به کدام یک تعلق، و حتی تعلق خاطر بیشتری داریم.

البته این شاید ویژگی تنها نسل ما نباشد. تا حدی از آن، ویژگی تمام دنیا‌ست، و تا حدی ویژگی بسیاری از ایرانیان، و در نهایتِ حدِ مورد نظر می‌رسد به ما. نسل جوان ایرانی.

این درگیری‌ها و خوددرگیری‌ها، در روابط، بروز پررنگی دارند. در این وبلاگ قصد داریم روابط را از جنبه‌های مختلف بررسی کنیم و نظرات مختلف را راجع به آن‌ها بشنویم و بخوانیم و به بحث بکشیم.

مطالب وبلاگ به چند دسته تقسیم می‌شوند:

-      ترجمه و گردآوری مطلب از منابع مختلف و ژورنال‌های علمی

-     نظرات شخصی

-   داستان و دست‌نوشته‌های مرتبط

امیدواریم اینجا فضایی باشد برای به بحث کشیدن نظرات مختلف و کاهش تعلیق بین قرن چهارده و بیست و یک!